مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
هر دم از دامـن ره، نـوسـفـری میآمـد ولی این بـار دگـرگـون خـبری میآمـد یـعـنـی آن قـافــلـه سـالارِ سـرآمـد آمـد و چـنـیـن گـفـت خـداونـد: مـحـمـد آمـد آنکه از خـنـدۀ او بـاغ جـنـان میروید »عالم پـیر دگر باره جـوان» میرویـد تو «اَلَم نَـشرَح» یاری که تماشا داری »آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری« عشق در چشم تو این آینه را تک میدید و در این پرده « رَفَعنا لَکَ ذِکرَک» میدید عـشق را در صدد نـفی مَـنـات آوردی مردگـان را به سرآغـاز حـیات آوردی و چنان ولوله در کوی حجـاز افکـندی که جهان را به نگاهی به نماز افکندی جهل و جادوی قبایل به فراموشی رفت آتش مشـعـلۀ مرگ به خـامـوشی رفت و زمین گـفت: محـمد! تو حـیاتـم دادی »دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی« کیستی؟ ای همه سرها به فـدای قدمت! کیستی؟ ای سر من نذر حریم حرمت! صبر در پیچ و خم حادثه، ایوب تو بود یوسف از روز ازل در پی یعقوب تو بود بارهـا در اُحـد واقـعـه مـجـروح شـدی تو که بر کـشتی دریای خـدا نوح شدی خضر هم گوش به زیبایی پیغام تو کرد »طی این مرحله با همرهی» نام تو کرد |